تعریف اصول فقه
عبارت «اصول فقه» مرکب اضافی است و دارای دو جزء اصول و فقه میباشد. اصول جمع اصل است، اصل در لغت به معنای ریشه و پایه چیزی است. فقه نیز در لغت به معنی فهم، و فهم دقیق و نافذ است و در اصطلاح، علم به احکام شرعی فرعی از راه ادله تفصیلی آنها میباشد. امّا علم اصول فقه به مجموعه قواعد و روشهایی اطلاق میگردد که استنباط احکام جزئی و فرعی از منابع فقه را ممکن میسازد. همچنین از این قواعد میتوان برای استنباط احکام حقوقی نیز استفاده نمود. از این رو، در تعریف اصول حقوقی نیز میتوان گفت، مجموعه قواعد و روش هایی است که برای استنباط حکم حقوقی از آنها استفاده می شود.
موضوع علم اصول فقه
در این خصوص اختلافات چشمگیری دیده میشود. چنانچه برخی معتقدند، مهم ترین ادله فقهی یعنی قرآن، سنت، اجماع و عقل موضوع این علم هستند و برخی نیز معتقدند، اساساً علم اصول بحث از موضوع خاصی را به عهده ندارد، بلکه هر چیزی که بتواند حجّت و دلیل شرعی برای استنباط فقه قرار گیرد، موضوع اصول فقه است.
هدف از علم اصول فقه
هدف از این علم، کسب توانایی بر استنباط احکام شرعی و فهم مسائل حقوقی، از طریق قواعدی است که اصول فقه در اختیار ما قرار داده است.
نکته 1
نکته ۱: وضع، در لغت به معنی قراردادن و نهادن است و در اصطلاح، عبارت از قراردادن لفظ در مقابل معنایی است، تا لفظ بر آن معنا دلالت نماید. لفظ را «موضوع»، معنا را «موضوعله» و فاعل این عمل را «واضع» گویند.
مثال: ماده ۳۵۷ ق.ت: «حقالعملکار کسی است که به اسم خود ولی به حساب دیگری (آمر) معاملاتی کرده و در مقابل، حقالعملی دریافت میدارد.» در این ماده قانونگذار به عنوان واضع، لفظ «حقالعملکار» را به عنوان موضوع برای معنا و موضوعله «کسی است که به اسم خود ولی به حساب دیگری (آمر) معاملاتی کرده و در مقابل حق العملی دریافت میدارد» وضع نموده است.
نکته 2
نکته ۲: به اعتباری نیز لفظ را «دال»، معنا را «مدلول» میگویند. در واقع، آن چیزی را که موجب علم به چیز دیگر میگردد، دال و آنچه را که به سبب دال به آن آگاهی مییابیم، مدلول نامند.
نکته 3
نکته ۳ : (مهم) وضعِ تعیینی یا تخصیصی عبارت است از اینکه، واضعِ مشخص (نظیر شارع یا قانونگذار)، لفظی را برای معنایی معیّن استعمال نماید و سایرین نیز از او تبعیت نمایند؛ مانند وضع لفظ «زکات» از سوی شارع برای معنای «حقّ واجبى که به بخشى از اموال تعلق مىگیرد و باید به نفع فقرا براى صرف در مصالح عمومى پرداخت شود».
مثال اول: وضع لفظ «شرکت تضامنی» از جانب قانونگذار در مادهی ۱۱۶ ق.ت، برای معنای «شرکتی که در تحت اسم مخصوصی برای امور تجارتی بین دو یا چند نفر با مسئولیت تضامنی تشکیل میشود، اگر دارایی شرکت برای تأدیه تمام قروض کافی نباشد هر یک از شرکا مسئول پرداخت تمام قروض شرکت است».
مثال دوم: وضع لفظ «حوزهی قضایی» در تبصره ماده ۱۱ ق.آ.د.م، برای معنای «قلمرو یک بخش یا شهرستان که دادگاه در آن واقع است».
مثال سوم: وضع لفظ «تحریر ترکه» در مادهی ۲۶۰ ق.ا.ح، برای معنای «تعیین دیون و حقوق برعهدهی متوفی و پرداخت آنها و خارج کردن مورد وصیت از ماترک».
نکته 4
نکته ۴ : (مهم) وضعِ تعیّنی یا تخصّصی، وضعی است که بر اثر کثرت استعمال و درگذر زمان و به تدریج شکل میگیرد. به بیان دیگر، در وضع تعیّنی بدون اینکه واضع مشخص باشد، عرف لفظی را نخست در معنایی غیر از معنای لغوی آن (بطور مجازی) با قرینه بهکار برد و سپس بر اثر کثرت استعمال، هرگاه آن لفظ بهکار برده شود آن معنا بدون قرینه فهمیده شود.
مثال اول: لفظ «قانون» نخست به معنای خطکش بوده و سپس به سبب استعمال زیاد، در معنای دیگری؛ یعنی، مقررات و ضوابط تعیّن پیدا کرده است.
مثال دوم: لفظ «قاچاق» نخست به معنای تردستی بوده است، ولیکن به سبب استعمال در معنای دیگری؛ یعنی، حمل و نقل کالا از مبادی ورودی و خروجی کشور برخلاف قوانین و مقررات مربوطه تعیّن پیدا نموده است.
نکته 5
نکته ۵ : (مهم) تفاوت وضعِ تعیینی و تعیّنی در واضعِ آن لفظهاست. چنانچه اگر واضعِ مشخصی مانند شارع یا قانونگذار، لفظی را برای معنایی وضع کند آن را «وضع تعیینی» و اگر بر اثر کثرت استعمال لفظ در معنایی نزد عرف بر آن معنا دلالت کند، «وضع تعیّنی» گویند.
نکته 6
نکته ۶: چهار صورت برای وضع بیان شده است:
۱- وضع عام و موضوعله عام: در این حالت واضع هنگام وضع معنایی عام و کلی را تصور مینماید و لفظ را هم در برابر همان معنای کلی وضع میکند. دایرهی موضوعله در این صورت افراد و مصادیق بسیاری را شامل میشود؛ مانند لفظ «انسان»یا «قرارداد».
۲- وضع خاص و موضوعله خاص: در این حالت واضع به هنگام وضع معنایی خاص و جزئی را تصور میکند و لفظ را نیز در برابر همان معنای جزئی قرار میدهد؛ مانند نام اشخاص، از قبیل احمد و حسین.
۳- وضع عام و موضوعله خاص: در این حالت واضع نخست یک معنای کلی را در نظر آورده و سپس لفظ را برای یکی از مصادیق آن که خاص و جزئی است قرار میدهد؛ مانند ضمایر «من» و «او» یا اسما اشاره از قبیلِ «این» و «آن».
۴- وضع خاص و موضوعله عام: در این حالت واضع یک معنای جزئی را در نظر آورده و سپس لفظ را برای معنای عام وضع میکند. طبقِ نظرِ اصولیین این قسم چهارم از صورتهای چهارگانه محال است.
نکته 7
نکته ۷ : (مهم) استعمال حقیقی عبارت است از بهکار بردن لفظ در موضوعله خویش (ماوضعله)؛ مانند استعمال لفظ «زوجه» برای زوجه دائم یا منقطعه.
مثال اول: ماده ۱۱۹۹ ق.م: «نفقهی اولاد بر عهدهی پدر است ...» استعمال لفظ «اولاد» نسبت به فرزند اعم از مشروع و طبیعی (نامشروع)، حقیقی است.
مثال دوم: ماده ۱۱۴ ق.م.ا: «.... در صورت توبه مرتکب حتی پس از اثبات جرم، دادگاه میتواند عفو مجرم را توسط رئیس قوه قضاییه از مقام رهبری درخواست نماید.» استعمال لفظ «مجرم» نسبت به مرتکب، که جرم او به موجب حکم قطعی اثبات شده است، حقیقی است.
نکته 8
نکته ۸ : (مهم) استعمال مجازی عبارت است از بهکار بردن لفظ، در غیرِموضوعله خودش، به شرط وجود علاقهی مجوّزه و قرینه؛ مانند استعمال لفظ «قانون» برای بخشنامههای دولتی.
مثال اول: ماده ۸۰۰ ق.م: «در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست.» لفظ «ید» به معنای «دست» به عنوان عضوی از بدن میباشد، در حالی که کلمه «ید» در ماده ۸۰۰ ق.م به صورت مجازی در معنای «تصرف» استعمال شده است.
مثال دوم: ماده ۱۰۴۳ ق.م: «نکاح دختر باکره اگرچه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازهی پدر یا جد پدر او است ...» لفظ «اجازه» به معنای «موافقت بعد از عمل است»، درحالی که در ماده ۱۰۴۳ ق.م در معنای مجازی «اذن» بهکار رفته است.
نکته 9
نکته ۹: استعمال غلط نیز عبارت است از بهکار بردن لفظ در غیرِموضوعله خودش بدون وجود علاقه مجوّزه و قرینه؛ مانند استعمال لفظ «اولاد» برای برادر زاده. در واقع، در استعمال غلط، لفظ نه در معنای حقیقی بهکار برده میشود و نه در معنای مجازی؛ بلکه در یک معنی بیربط استعمال میشود.
نکته 10
نکته ۱۰: حقیقت و مجاز، صفت لفظ هستند. زیرا معنا و استعمال را حقیقت و مجاز نمیگویند، بلکه میگویند معنای حقیقی، معنای مجازی و استعمال حقیقی، استعمال مجازی. (جهت توضیح بیشتر ر.ک: مبانی اصول استنباط حقوق اسلامی، دکتر ابوالحسن محمدی، ش ۳۸).
نکته 11
نکته ۱۱ : (مهم) برای استعمال لفظ در معنای مجازی وجود دو شرط لازم است:
۱- علاقه یا مناسبت؛ یعنی بین معنای حقیقی لفظ و معنای مجازی آن ارتباط یا مناسبتی نزد عرف وجود داشته باشد، تا ذهن بتواند پی به مراد متکلم ببرد؛ مانند استعمال لفظ «شیر» برای فرد شجاع که تناسب معنای حقیقی و مجازی آن در دلیر بودن است (علاقهی شباهت).
مهمترین اقسام علاقه عبارتند از: ۱- علاقه شباهت؛ ۲- علاقه تضاد؛ ۳- علاقه مشارفت (وصفی که در آینده محقق میشود، مانند کارآموز قضاوت که در شرف قاضی شدن است)؛ ۴- علاقه ماکان (وصفی در گذشته وجود داشته و اکنون زایل شده است مانند قاضی بازنشسته)؛ ۵- علاقه محلّیه؛ ۶- علاقه کل و جزء؛ ۷- علاقه سببیّت و مسببیّت.
۲-قرینهی صارفه؛ صارفه به معنای منصرف کننده و برگرداننده است. از این رو، در مجاز علاوه بر وجود علاقه باید قرینهای نیز موجود باشد تا ذهن شنونده را از معنای حقیقی که برای لفظ وضع شده، به سوی معنای مجازی آن برگرداند. قرینه ممکن است لفظی باشد که به آن قرینهی لفظیه یا مقالیه گویند. و ممکن است اوضاع و احوال مقرون به کلام متکلم باشد، که آن را قرینه حالیه یا مقامیه نامند.
مثال: ماده ۱۰۶۰ ق.م: «ازدواج زن ایرانی با تبعهی خارجه در مواردی هم که مانع قانونی ندارد موکول به اجازهی مخصوص از طرف دولت است.» لفظ «اجازه» در مادهی مذکور به جهت وجود علاقهی شباهت و به کمک قرینهی صارفه در معنای مجازی «اذن» بهکار برده شده است؛ زیرا اذن قبیل از انجام کار و اجازه بعد انجام آن است و حال آنکه کسب موافقت دولت باید قبل از انعقاد نکاح صورت پذیرد.
نکته 12
نکته ۱۲: قرینهی معیّنه، مقابل قرینهی صارفه بوده و عبارت از قرینهای است که همراه مشترک لفظی آورده میشود تا مشخص شود متکلم کدام یک از معانی حقیقی لفظ را اراده نموده است. بنابراین، قرینهی صارفه درخصوص استعمال مجازی و قرینه معیّنه مربوط به استعمال حقیقی لفظ مشترک است.
نکته 13
نکته ۱۳ : (مهم) نشانههای حقیقت عبارتند از:
۱- تبادر: عبارت است از اینکه معنایی از میان سایر معانی لفظ بدون وجود قرینه زودتر به ذهن خطور نماید؛ مانند لفظ «ید» که دارای دو معنای «دست» و «تصرف و استیلا» است، ولیکن معنی «دست» زودتر به ذهن میرسد. لذا لفظ «ید» در این معنا، حقیقت است و در معنای «تصرف و استیلا» مجازی است.
۲- اِطِّراد: عبارت است از شیوع و کثرت استعمال عرفی لفظ در یک معنی خاص بدون وجود قرینه میباشد؛ مانند استعمال لفظ «تعهد» در معنای «آنچه را که مدیون به ارادهی خود چیزی را برعهده گرفته باشد»، چون شایع بوده و زیاد مورد استعمال قرار میگیرد، به صورت حقیقی است؛ ولیکن استعمال آن در معنای «آنچه را که قانون بر انسان تحمیل نموده است» چون کمتر مورد استعمال قرار میگیرد، به صورت مجازی است.
۳- عدمِ صحتِ سلب و صحتِ حمل: اگر در حقیقت و مجاز بودن معنایی شک شود، چنانچه حمل لفظ بر آن معنا صحیح باشد و سلب آن جایز نباشد، بیانگر آن است که استعمال لفظ در آن معنا حقیقت است؛ مانند لفظ «قیم» در ماده ۱۲۲۲ ق.م که به صورت حقیقی در معنای «کسی که از جانب دادگاه برای سرپرستی و اداره امور محجور منصوب میشود» بهکار رفته است؛ زیرا حمل آن برای این معنا صحیح است و سلب آن جایز نیست. امّا در مقابل، صحت سلب و عدم صحتِ حمل از علائم مجاز میباشند؛ مانند لفظ «قیم» در ماده ۱۱۷۱ ق.م که به صورت مجازی در معنای «وصی منصوب» بهکار رفته است؛ زیرا که حمل آن برای این معنا صحیح نیست و سلب آن جایز است.
۴- تصریح واضع: عبارت است از اینکه، هنگام وضع لفظ در برابر معنایی، واضع به طریقی تصریح به حقیقی بودن آن معنا نماید.
نکته 14
نکته ۱۴: تصریح واضع و تبادر مهمترین طرق بازشناسی حقیقت از مجاز است. (جهت توضیح بیشتر ر.ک: مبانی اصول استنباط حقوق اسلامی، دکتر ابوالحسن محمدی، ش ۳۹)
نکته 15
نکته ۱۵: حقیقت شرعیه عبارت است از اینکه، شارع (خداوند و پیامبر ص) الفاظی را در معانی جدیدی به عنوان معنای حقیقی بهکار ببرد؛ مانند لفظ صلاه که در اصل به معنی دعا بوده، ولیکن در معنای جدیدش یعنی نماز به نحو حقیقت استعمال شده است. بنابراین، الفاظی که در زمان پیامبر (ص) در معانی جدید شرعی، حقیقت شده است را، حقیقت شرعی گویند. همچنین الفاظی که در زمان بعد پیامبر (ص) در معانی جدید شرعی، حقیقت شده است را، حقیقت متشرعه گویند. البته برخی اصولیین، به عرف عصر پیامبر (ص) عرف شرعی و از زمان امام باقر و امام صادق (علیهالسّلام) به بعد را عرف متشرّعه گویند. (جهت توضیح بیشتر ر.ک: مبانی اصول استنباط حقوق اسلامی، دکتر ابوالحسن محمدی، ش ۲۳۷)
نکته 16
نکته ۱۶: حقیقت لغوی عبارت از، استعمال لفظ در معنایی که در علم لغت به عنوان معنای حقیقی آن لفظ معیّن شده است. به بیان دیگر، به استعمال لفظ در معنایی که واضع لغت آن لفظ را در آن معنی وضع کرده است یا در میان اهل لغت برای آن معنا وضع تعیّنی پیدا نموده است، حقیقت لغوی میگویند؛ مانند استعمال لفظ انسان در معنای حیوان ناطق.
نکته 17
نکته ۱۷: حقیقت عرفیه عبارت از، استعمال لفظ در معنایی که بر اثر کثرت استعمال از طرف عرف تثبیت شده است.
نکته 18
نکته ۱۸ : (مهم) کلمات و اصطلاحاتی که در میان مردم متداول بوده و شارع یا قانونگذار نیز آنها را برای بیان مفاهیم و مقاصد شرعی یا قانونی بهکار برده است، حقیقت عرفیه محسوب میشوند؛ مانند بسیاری از الفاظ عقود و ایقاعات از جمله عقد بیع، اجاره، نکاح، قرض، هبه و...
نکته 19
نکته ۱۹: عرف خاص، عرفی است که تنها گروهی مخصوص یا فنّ خاص در آن شرکت دارند؛ مانند اصطلاحات همهی علوم و صاحبان فنون و پیشه (از قبیل عرف حقوقدانان یا عرف وکلا) و مصطلحات بین مردم یک شهر یا یک قبیله.
نکته 20
نکته ۲۰: عرف عام، عرفی است که در بین مردم یا بیشتر آنها مورد پذیرش بوده و در بین عموم مشترک باشد؛ مانند لفظ عقد که در عرف عام به معنای ازدواج است یا لفظ قرض که در عرف عام به معنای عاریه نیز بهکار میرود.
نکته 21
نکته ۲۱: در مورد الفاظ عقود، عرف عام اصطلاح خاصی ندارد و باید به همان اصطلاح عرف خاص، یعنی عرف متشرّعه، عرف فقها و عرف حقوقدانان مراجعه کرد. امّا در مورد الفاظ دیگر که عرف خاص وجود ندارد عرف عام حاکم خواهد بود. (جهت توضیح بیشتر ر.ک: مبانی اصول استنباط حقوق اسلامی، دکتر ابوالحسن محمدی، ش ۵۱)
نکته 22
نکته ۲۲ : (مهم) حقیقت قانونی عبارت است از، کلمات و اصطلاحاتی که قانونگذار در قانون آنها را برای معانی جدید وضع نموده است. در واقع، قانونگذار الفاظ را از معنای عادی جدا کرده و در معنی منظور خود تثبیت نموده است. فایدهی این امر آن است که این الفاظ بدون قرینه نیز دلالت بر معانی قانونی مینمایند؛ مانند الفاظ اقامتگاه، واخواهی، قرار، تأمین، اختلاس، پولشویی، تاجر و غیره. البته الفاظی که از قبل دارای معنی عرفی بوده و قانونگذار نیز بدون اینکه معانی جدیدی برای آن وضع کند، در قوانین آورده است، حقیقت عرفیه محسوب میشوند نه حقیقت قانونی. چنانچه قانونگذار نیز در مادهی ۲۲۴ ق.م: «الفاظ عقود محمول است بر معانی عرفیه». همچنین، یک لفظ ممکن است نسبت به یک معنای معین، حقیقت عرفی بوده و نسبت به معنای دیگر حقیقت قانونی باشد.
نکته 23
نکته ۲۳: اصولی که برای کشف مراد متکلم از جملاتش به هنگام تردید در مقصود او بهکار میرود، اصول لفظیه نام دارد.
نکته 24
نکته ۲۴: با توجه به اینکه اصول لفظیه در موارد تردید و شک جارى میشود، لذا عنوان اصل را بر آن نهادهاند.
مهمترین اصول لفظیه عبارتند از: ۱- اصاله الحقیقه؛ ۲- اصاله العموم؛ ۳- اصاله الاطلاق؛ ۴- اصل عدم تقدیر؛ ۵- اصل عدم اشتراک؛ ۶- اصل عدم نقل؛ ۷- اصاله الظهور.
نکته 25
نکته ۲۵ : (مهم) اصاله الحقیقه: هرگاه شک کنیم که متکلم از لفظ، معنای حقیقی را اراده نموده است یا معنای مجازی را، در این صورت با استناد به اصاله الحقیقه گفته میشود اصل بر آن است که معنای حقیقی لفظ از سوی متکلم اراده شده است. یعنی اصل، اقتضاء میکند که کلام را بر معنی حقیقی آن حمل کنیم. زیرا اگر متکلم معنای مجازی را اراده مینمود میبایست قرینهای میآورد و چون قرینهای نیاورده است، پس اصل (ظاهر) این است که معنی حقیقی اراده شده است.
مثال: ماده ۱۴ ق.آ.د.م: «درخواست تأمین دلایل و امارات از دادگاهی میشود که دلایل و امارات مورد درخواست در حوزهی آن واقع است.» درصورتیکه تردید شود از لفظ «درخواست» در این ماده معنای حقیقی آن اراده شده است یا معنای مجازی آن یعنی دادخواست، با تمسک به اصالت حقیقت معنای حقیقی مقدم میشود.
نکته 26
نکته ۲۶ : (مهم) اصاله العموم: هرگاه لفظی، به صورت عام در کلام بهکار رود و ما در ارادهی معنای عام و معنای خاص، از آن لفظ شک کنیم و به عبارت دیگر در تخصیص آن لفظ عام تردید نماییم؛ در این صورت با استناد به اصاله العموم گفته میشود، اصل بر عموم است. یعنی کلام را بر معنای عام آن حمل میکنیم.
مثال: ماده ۳۲ ق.م: «تمام ثمرات و متعلّقات اموال منقوله و غیرمنقوله که طبعاً یا در نتیجه عملی حاصل شده باشد بالتبع مال مالک اموال مزبوره است.» درصورتیکه تردید شود منظور از تمام ثمرات اعم از منافع منفصل و متصل است یا اینکه عموم ماده تخصیص خورده و محدود به منافع منفصل میباشد، با استناد به اصاله العموم عبارت «تمام ثمرات» را بر معنای عام آن حمل میکنیم. لذا حکم ماده هم شامل ثمرات منفصل میشود هم ثمرات متصل.
نکته 27
نکته ۲۷ : (مهم) اصاله الاطلاق: هرگاه لفظی، به صورت مطلق استعمال شود و به خاطر احتمال وجود قیدی شک شود در اینکه منظور متکلم معنای مطلق لفظ بوده یا معنای مقیّد آن؛ با استناد اصاله الاطلاق گفته میشود، اصل بر اطلاق است.
مثال: ماده ۸۵۶ ق.م: «صغیر را میتوان به اتفاق یک نفر کبیر وصی قرارداد ...» درصورتیکه تردید شود منظور از لفظ «صغیر» معنای مطلق آن اراده شده و شامل صغیر ممیز و صغیر غیرممیز میشود یا اینکه مقیّد به صغیر ممیز است، با استناد به اصاله الاطلاق لفظ صغیر را بر معنای مطلق آن حمل میکنیم. بنابراین، صغیر ممیز و غیرممیز را میتوان به اتفاق یک نفر کبیر وصی قرارداد.
سلام وقت بخیر وقتی کل نکته هارو یکبار دانلود کردیم وکتاب دریافت شد بعدتو افلاین نکته ها بازنمیشه ؟؟
با سلام در حالت آفلاین به کتابخانه و فایل هایی که قبلا دانلود کردید دسترسی خواهید داشت
لطفاً کتاب ۷۵۰ نکته کلیدی متون فقه رو هم قرار بدید